توجه: برای احاطه پیداکردن مخاطبان عزیزما مجبور به توضیح تخصصی مختصری درباره کابالا هستیم اما به زودی انشاءالله وارد مباحث عمومی کابالا وراههای نفوذ آن درجهان وایران میگردیم.
بخش اول: 6 - سه نوع عرفان یهود
دونوع نظری و یک نوع رمزی؛ اینها گرچه انواع متمایزی اند، درعمل تداخل و اختلاط زیادی دارند. ویژگی نوع نخست جستجوی خدابوسیله تجربیات جذبه ای، یا به عبارت دقیق تر، تلاش برای دستیابی به قلمرو فراطبیعی است البته خود بی اندازه باالوهیت دست نیافتنی فاصله دارد؛ این روش گاهی به امورکرامتی آلوده می شود. نوع دوم همان راه تأمل متافیزیکی درغلیظ ترین صورت آن است ودردستورهای آن همواره میتوان آثارمحیط فرهنگی متفکران مربوط راکه در معرض تأثیرات جهان بیرون از یهودیت بوده اند مشاهده کرد. "فیلون اسکندرانی" (حدود 15ق م تابعداز 40م) وچندتن از متفکران یهودی قرون وسطا، که ازنوافلاطونی گرایی یونانی-عربی وگاهی نیزاز عرفان اسلامی بهره گرفتند، ازاین زمره اند.
نوع سوم عرفان مدعی شناختی رمزی است (ازاین پس رمزگرایی نامیده می شود) ودرخود حیات الهی وارتباطش با حیطه غیرالوهی هستی (قلمروطبیعی ومتناهی) به تحقیق میپردازد. (دراین نوع اگر«قانون تناظر» را مطالعه بفرمایید، مطلب بهتر جا می افتد) این نوع عرفان همان است که معمولا بنام «قبالا» شناخته میشود. قبالا چیزی شبیه به گنوسیس، یعنی معرفت سرّی مورد ادعای نهله ی گنوسی، نهضت دینی-فلسفی یونانی مآب است، ولی از ثنویتی که مشخصه مذهب گنوسی متأخراست، درآن اصلا یا تقریبا اثری نیست. این اصطلاح درمعنای اعم آن معمولا به معنای تعیین روش های فنی قابل استفاده برای مقاصد بسیارمختلف نیزهست: از تربیت مشتاقان تجربیات وجدآورگرفته تا تردستی های سحرآمیزی که به وضوح خصیصه ای خرافاتی دارند. اگر مفهومی مثل نیروی معنوی ای که ازراه دوربر ماده تأثیر میگذارد، زیربنای این فرایندها باشد، درنهایت تصدیق ناپذیر میشود وهمه آنچه باقی می ماند، مجموعه ای از «ترفندهای کاسب کارانه» است
درحقیقت باسازگار کردن نتایج تأملات عقلانی با داده های وحیانی، تعمق بر روی مسأله منشأ و نظام جهان بسوی عرفان منعطف شد. مطالعه خطوط اصلی عرفان یهود با پی گیری تحول تاریخی واقعی اش، نشان می دهد که درخلال دوره ای بسیارطولانی، ازابتدای آن درقرن نخست میلادی تانیمه قرن دوازدهم، تنها دونوع اول ازسه نوع فوق الذکر وجود داشته است. پیش از نیمه دوم قرن دوازدهم، رمزگرایی به وضوح قابل تشخیص نبود، اماازآن پس تحول این مذهب تاهمین اواخر به صورت های مختلف ادامه یافت.
مراحل اولیه تا قرن ششم میلادی
قرون بعداز بازگشت ازتبعید بابلی درقرن ششم قبل ازمیلاد، شاهد سلیقه های فکری متفکران یهودی قرن دوم قبل از میلاد تا قرن نخست میلادی است که آنانرا به راههای بسیارمختلفی کشاند، ازقبیل فرشته شناسی (آموزه مربوط به فرشتگان)، شیطان شناسی (یا دمونولوژی)، فلک نگاری یاتوصیف آسمان ها، تعمق درباره مظاهرالهی، تعمق درباره منشأ دوگانه انسان، که ازخاک آفریده شداما به «صورت خدا» بود؛ درباره آخرالزمان؛ درباره رستاخیز (مفهومی که تنها دراواخر دوران شکلگیری کتاب مقدس ظاهرشد) ودرباره پاداش ومجازات های پس ازمرگ. تبلور مکتوب تمام این تحولات، آثاری بود چون «کتاب اخنوخ» که یهودیت فریسی (خاخامی) تقریبا چیزی ازآنها باقی نگذاشت.
"تلمود" و "میدراش" (نوشته های تفسیری وشرعی خاخام ها) تنها با احتیاط زیاد، بیشتراز روی بی میلی وغالبا با روحیه جدلی نفیی، به این موضوعات پرداخته اند. محتملا تعمق درباره جهان نامرئی وجستجوی وسائلی برای نفوذ به آن مربوط به محافل غیرازامورتفسیری یهود (یعنی تفکر درباره آخرالزمان، رستاخیز، وزندگی پس ازمرگ) بوده است. نمیتوان انکارکرد که پیوستگی خاصی بین رؤیاهای مکاشفه ای (یعنی رؤیاهای مربوط به وقوع زیر و روکننده ملکوت خدا) واسناد برخی فرقه ها (طومارهای بحرالمیت) ونوشته هایی به خط عبری که درباره سیاحان جهان فوق طبیعی (یورده مرکاوا) هستند، وجود دارد. نوشته های اخیرمشتمل اند بر سرودهای وجدآور، یعنی توصیفاتی از «مکان های آسمانی» (هخالوت) که بین جهان مشهود و الوهیت هرگز دست نیافتنی جای می گیرند، وتعالی آنها بوسیله توصیفات انسان انگارانه ای مشتمل بر مبالغه های غیرعادی (شیعور قوما یا «ویژگی های الهی») به نحوی تناقض نما بیان میشود.
بعلاوه، اسنادی چند باقی مانده است که بوجود روشها وآدابی گواهی می دهد که مربوط اند به پذیرش و معرفی افرادی که بدقت برگزیده می شدند و می بایست مطابق با معیارهای روان تنی مأخوذ از قیافه شناسی (فنی که از روی ظاهر بدن بخصوص قیافه، شخصیت شخص را تعیین می کند) مورد آزمون ها و امتحانات سخت قرار گیرند.
نوعی تأثیرسحرآسا برای این گونه آداب قائل بوده اند، علاوه برآن، این آداب به سحر مصری، یونانی یا بین النهرینی نیزآلوده شده بودند. (مدرک شگفت آور در این زمینه که پراز موضوعات مربوط به مشرکان است، سفرها- رازیم یا "رساله رموز" است که درسال 1963 کشف گردید). Sefer ha-razim درچنین حوزه فراعقلی ای شباهت های زیادی بین مفاهیم منعکس شده در متون تردید ناپذیر یهودی واسناد مربوط به رمزگرایی های آن زمان وجود دارد، تاجایی که تمایز بین تأثیرگذار وتأثیرپذیر مشکل وگاهی ناممکن میشود. گرچه ممکن است رمزگرایی یهود مضامینی را از روشن ضمیری یا التقاط گرایی (آمیزه ای از اعتقادات مختلف) مردمان باستان گرفته باشد وحتی موجودی فوق طبیعی مانند فرشته «متاترون» را، که اینک بنام «آدونای کوچک» (یعنی خداوند یا خدای کوچک) شناخته میشود، به مرتبه ی بسیاربالایی درسلسله مراتب هستی رسانده باشد، اما هنوز بطور ثابت واستوار یک خدایی باقی مانده است ومفهوم گنوسی رب النوع بد یا دست کم پایین مرتبه تری را که مسؤول آفرینش جهان محسوس واداره کردن آن است، رد می کند
سرانجام، در خلال قرون حد واسط دوره تلمودی (قرن دوم تا پنجم میلادی) و هنگام احیای کامل رمزگرایی یهود در نیمه قرن دوازدهم، متونی که باقی مانده بودند، روزبه روز وزن واعتبار تأثیرگذار خودرا از دست دادند و به سطح آثاری ادبی که بیشتر پرتکلف اند تاپربار، تنزل پیدا کردند...
ادامه دارد...
+ نوشته شده در ساعت 2:18 صبح
توسط ضد کابالا
|
|